English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 148 (9147 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
schoolteacher U معلم مدرسه
schoolteachers U معلم مدرسه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
guru U معلم
educators U معلم
starets U معلم
instructors U معلم
preceptor U معلم
maestro U معلم
docent U معلم
maestros U معلم
gurus U معلم
instructor U معلم
educator U معلم
tutors U معلم خصوصی
tutors U معلم سرخانه
visiting teacher U معلم سرخانه
teacher training U تربیت معلم
teacher efficiency U کارامدی معلم
pedagog U اموزگار معلم
guru U معلم مذهبی
gurus U معلم مذهبی
tutored U معلم خصوصی
tutored U معلم سرخانه
tutor U معلم خصوصی
gymnasts U معلم زورخانه
tutorial U معلم سرخانه
tutorials U معلم سرخانه
gymnast U معلم زورخانه
teacher U معلم مربی
teacher's pet U نورچشمی معلم
teachers U معلم مربی
tutor U معلم سرخانه
professor U معلم دبیرستان یا دانشکده
teacher made test U ازمون معلم ساخته
professors U معلم دبیرستان یا دانشکده
pedagogue U معلم اموزگار علم فروش
moralist U فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
moralists U فیلسوف یا معلم اخلاق اخلاقی
pedagogues U معلم اموزگار علم فروش
to tutor U بعنوان معلم سرخانه کار کردن
Hello Hbib This is our teacher Her nam is U فرزانه معلم بسیار عالی محسوب می شد.
Farzaneh was considered an excellent teacher. [ Farzaneh was regarded as an excellent teacher.] U فرزانه معلم بسیار عالی محسوب می شد.
school U مدرسه
schools U مدرسه
schoolmates U هم مدرسه
school mate U هم مدرسه
school fellow U هم مدرسه
schoolmate U هم مدرسه
school age U سن مدرسه
academies U مدرسه
academy U مدرسه
satchel U کیف مدرسه
satchels U کیف مدرسه
janitor U فراش مدرسه
janitor U راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
technical school U مدرسه فنی
schoolgirl U دختر مدرسه
schoolyards U محوطهی مدرسه
schoolyards U حیاط مدرسه
unschooled U مدرسه نرفته
schoolyard U محوطهی مدرسه
schoolyard U حیاط مدرسه
drop out (of school) <idiom> U ترک مدرسه
school shooting U تیراندازی در مدرسه
school U تحصیل در مدرسه
schools U تحصیل در مدرسه
schoolma'am U مدیره مدرسه
schoolwork U درس مدرسه
senior high school U مدرسه متوسطه
truancy U مدرسه گریزی
school truancy U مدرسه گریزی
grade school U مدرسه ابتدایی
prep U مدرسه مقدماتی
head master U مدیر مدرسه
grammar schools U مدرسه ابتدایی
preliminary school U مدرسه ابتدائی
janitors U راهنمای مدرسه راهنمای مدرسه
philosophy of the lyceum U فلسفه مدرسه
school counselor U مشاور مدرسه
trade school U مدرسه حرفهای
schoolgirls U دختر مدرسه
grammar school U مدرسه ابتدایی
summer schools U مدرسه تابستانی
summer school U مدرسه تابستانی
schoolmarm U مدیره مدرسه
school phobia U مدرسه هراسی
schooling U مدرسه رفتن
secondery school U مدرسه متوسطه
private schools U مدرسه ملی
janitors U فراش مدرسه
trade schools U مدرسه حرفهای
private school U مدرسه ملی
faculties U اولیای مدرسه دانشکده
seminary U مدرسه علوم دینی
theological school U مدرسه علوم دینی
high schools U مدرسه متوسطه دبیرستان
the school is out U مدرسه تعطیل است
junior college U مدرسه فوق دیپلم
scholastic U اقتصادی مدرسه ایها
high school U مدرسه متوسطه دبیرستان
play hooky <idiom> U از مدرسه یا کار دررفتن
subprincipal U معاون رئیس مدرسه
schooltime U ساعات درس مدرسه
These shoes dont fit me. U زنگ مدرسه خورده
seminaries U مدرسه علوم دینی
faculty U اولیای مدرسه دانشکده
prep U مدرسه ابتدایی دبستان
school readiness U امادگی ورود به مدرسه
The last school day. U آخرین روز مدرسه
reform school U مدرسه تهذیب اخلاقی
technical colleges U مدرسه عالی فنی
He ran away from scool . U از مدرسه فرار کرد
finshing school U مدرسه تکمیلی دختران
technical college U مدرسه عالی فنی
school of tecnology U مدرسه عالی فنی
schoolmasters U نافم مدرسه مکتب دار
parochial school U مدرسه وابسته به کلیسای بخش
industrial school U اموزشگاه حرفهای مدرسه صنعتی
alma mater U سرود رسمی مدرسه یا دانشگاه
PTA's U مخفف انجمن خانه و مدرسه
schoolmaster U نافم مدرسه مکتب دار
to be excused [from work or school] U معاف بودن [از کار یا مدرسه]
It is some distance to the school . U تا مدرسه فاصله زیاد است
I must take the kid to school . U باید بچه راببرم مدرسه
Since I left school. U ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
PTA U مخفف انجمن خانه و مدرسه
public school U دبیرستان شبانه روزی مدرسه عمومی
It reminds me of my schooldays . U مرا بیاد دوران مدرسه می اندازد
The boy is fresh from school. U پسرک تازه مدرسه راتمام کرده
old school tie U کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
This is the site for a new scool . U اینجامحل ( احداث) مدرسه جدید است
nursery schools U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
nursery school U مدرسه بچههای کمتر از پنج سال
schoolmasters U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
Children start school at the age of 7. U بچه از سن 7 سالگی؟ مدرسه راشروع می کند
schoolmaster U مثل رئیس مدرسه رفتار کردن
flash card U ورقهای که روی ان کلمات یااعداد یا تصاویری نوشته شده و معلم انرا برای زمان کوتاهی بشگردان نشان میدهد
whipping boy U بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
alma mater U مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
schoolman U پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
schoolastic U پیرو روش تحقیقی قرون وسطی مدرسه یی
packed lunch غذایی که به صورت بسته به مدرسه یا سر کار میبرید
grader U جاده صاف کن شاگرد مدرسه ابتدایی یامتوسطه
advisee U کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
juniorate U مدرسه شبانه روزی متوسطه محصلین دو ساله مقدماتی یسوعیون
Andy was never interested in school, but Anna was a completely different kettle of fish. U اندی زیاد به مدرسه علاقه نداشت، اما آنا کاملا متفاوت بود.
schoolma'am U خانم معلم خانم دبیر
schoolmarm U خانم معلم خانم دبیر
Recent search history Forum search
1با مدیر مدرسه حرف میزنم
2تعریف فونتیک چیست؟
2تعریف فونتیک چیست؟
1playing the game در مورد انجام ورزش چه معنی میدهد
1من دیروز به مدرسه دیر رفتم
1he goes to school
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com